علی(ع)نخستین کسی که به پیغمبر ایمان آورد
درباره
اینکه نخستین مسلمان کیست، در میان ما شیعیان شکى نیست که از جنس زنان قبل
از هر کس خدیجه و از مردان امیرمؤمنان على (علیه السلام) است، اکثریت قریب
به اتفاق مورخان و محدثان عامه نیز بر این عقیدهاند.
ابن هشام مورخ مشهور متوفى به سال 218 ه که قدیمترین مورخ اسلام و اهل
تسنن خوانده مىشود، در تاریخ خود «سیره پیغمبر(ص)» تحت عنوان «على بن
ابیطالب اولین جنس مذکرى است که اسلام آورد»
مىنویسد: «محمد بن اسحاق (سرآمد مورخین اسلام) نوشته است: نخستین
کسى که از جنس مردان به پیغمبر (صلى الله علیه و آله) ایمان آورد و با وى
نماز گزاد و او را در آنچه خدا بر وى نازل کدره بود تصدیق نمود، على بن
ابیطالب (رضوان الله و سلامه علیه) بود، و او در آن موقع ده ساله بود. از
جمله نعمتهائى که خدا به على بن ابیطالب ارزانى داشت این بود که وى قبل از
اسلام در دامان پیغمبر پرورش یافته بود»(سیره ابن هشام - جلد 1 ص 162)
ابن اثیر مورخ معروف عامه که تاریخ خود ;الکامل» را بر اساس روایات معتبر
و مشهور تالیف کرده است مىنویسد: «دانشمندان اهل تسنن پس از اتفاق نظر در
اینکه خدیجه همسر پیغمبر نخستین انسانى است که اسلام آورده، راجع به
نخستین فرد مسلمان (از جنس مردان) اختلاف نظر دارند»!
ابن اثیر سپس مىنویسد: «گروهى برآنند نخستین کسى که به خدا ایمان آورد
على بن ابیطالب است.» از على (علیه السلام) روایتشده که گفت: «من بنده خدا
و برادر پیغمبر او هستم. من صدیق اکبر (بزرگترین راستگو) مىباشم. هیچ کس
بعد از من این ادعا را نخواهد کرد مگر اینکه دروغگو و مفترى باشد. من
هفتسال پیش از همه مردم با پیغمبر نماز گزاردم».
عبدالله عباس مىگوید: نخستین کسى که نماز گزارد على (علیه السلام) بود.
جابر بن عبدالله انصارى مىگوید: پیغمبر روز دوشنبه مبعوث شد و على(علیه
السلام) روز سه شنبه نماز گزارد. زید بن ارقم مىگوید: نخستین کسى که اسلام
آورد على (علیه السلام) بود. عفیف کندى نقل مىکند که من مردى سوداگر
بودم. در ایام حج وارد مکه شدم و به خانه عباس بن عبدالمطلب درآمدم. در
همان وقتکه من نزد او بودم مردى بیرون آمد و در مقابل کعبه به نماز ایستاد.
سپس زنى آمد و با آن مرد به نمازایستاد، و از آن پس بچهاى خارج شد و با
وى نماز گزارد. من گفتم: عباس! این دین چیست؟
عباس گفت: این محمد بن عبدالله برادر زاده من است. او خود را رسول خدا
مىداند و عقیده دارد که گنجهاى پادشاهان ایران و روم به دست او خواهد
افتاد. این زن نیز همسر او خدیجه است که به وى ایمان آورده است. این پسر
بچه هم على بن ابیطالب است که به ایمان آورده است. به خدا قسم هیچ کس را
سراغ ندارم که در روى زمین غیر از این سه تن بر این دین باشند. عفیف
مىگوید: من گفتم:کاش من هم چهارمى آنها بودم.
محمد بن منذر و ربیعة بن ابى عبدالرحمن و ابوحازم مدنى و کلبى گفتهاند:
نخستین کسى که اسلام آورد على بود و در آن هنگام نه سال داشت. سپس ازمحمد
بن اسحاق (مورخ مشهور) نقل مىکند که هرگاه پیغمبر مىخواست نماز بگزارد به
اتفاق على مىرفت به یکى از درههاى مکه و در آن جا نماز مىگزارد و
برمىگشتند.(کامل اثیر - جلد 2 ص 37)
عمرو بن عبسه سلمى مىگوید: «در آغاز بعثت که داستان نبوت پیغمبر را شنیدم
به نزد وى رفتم و گفتم امر خود را براى من توصیف کن. پیغمبر امر رسالتخود
و آنچه را خداوند او را بدان مبعوث کرده بود براى من شرح داد. گفتم کسى هم
در این امر از تو پیروى کرده است؟ گفت ارى، زنى و کودکى و غلامى، و منظورش
خدیجه دختر خویلد و على بن ابیطالب و زید بن حارثه بود.(تاریخ یعقوبى -
جلد 2 ص)
على (علیه السلام) در خطبه «قاصعه» میزان ارتباط خود را با رسول خدا و
محبت پیغمبر را نسبت به خویش چنین بازگو مىکند: «اى مردم! شما از مقام و
منزلت من نسبت به پیغمبر به واسطه خویشى و نزدیکى و منزلتخاصى که با آن
حضرت داشتهام، آگاهى دارید. پیغمبر مرا درزمان کودکى در دامن خود پرورش
داد، و نوزادى بودم که به سینهاش مىچسبانید و در بسترش مىخوابانید، در
آغوش او جاى داشتم و بوى خوش عرق مبارکش را استشمام مىکردم. همچون سایه
پیوسته دنبال او بودم. هر روز ازخوى پسندیدهاش چیزى به من مىآموخت، و مرا
وامیداشت تا در کارهاازوى پیروى کنم. هر ساله در کوه حراء مدتى به
سرمىبرد. من او را در آن مدت مىدیدم و جز من کسى او را نمى دید. در آن
روزها غیر از پیغمبر و خدیجه کسى به اسلام نکرویده بدو، و من سومین آنها
بودم.من نور وحى و رسالت را مىدیدم و بوى نبوت را استشمام مىکردم.(نهج
البلاغه - طبع دکتر صبحى صالح - ص 300)
و نیزدر پایان سخن مىفرماید: «من بر فطرت یکتاپرستى متولد شدم و از
دیگران به ایمان و هجرت سبقت گرفتم»(نهج البلاغه - صبع دکتر صبحى صالح - ص
92 فانى ولادت على مفطرة و سبقت الى الایمان و الهجرة.)
و فرمود: «هیچ کس قبل از من به دعوت حق روز نیاورد.»(نهج البلاغه - طبع
دکتر صبحى صالح - صفحه 192: لن یسرع على احد ال دعوة حق. برایاطلاع بیشتر
نگاه کنید به کتاب گرانقدر الغدیر ج 3 ص 218 تا ص 247 که به تقصیل در اثبات
اینکه على علیه السلام نخستین مؤمن و اولین نماز گزار بوده داد سخن داده
واز مجموع منابع اهل تسنن آنچه در این زمینه بوده آورده و به رد لاطائلات
کسانى امثال ابن کثیر شامى و سایر مغرضین پرداخته است.)
پس از على (علیه السلام) یزد بن حارثه مسلمان شد. زید پسربچهاى نصرانى از
مردم اردن بود که توسط سوداگران عرب ربوده شد و در مکه به معرض فروش
درآمد. حکیم بن جزام برادر زاده خدیجه پس از ازدواج با پیغمبر زید را به آن
حضرت بخشید.
پیغمبر (صلى الله علیه و آله) هم زید را آزاد کرد و به فرزندى گرفت و چون آن حضرت مبعوث گردید، زید سومین کسى بود که مسلمان شد.
ابن اثیر مىنویسد: وقتى پیغمبر در جنب کعبه به نماز ایستاد على (علیه
السلام) و زید بن حارثه حضرت را زیر نظر داشتند، مبادا قریش به وى صدمهاى
وارد سازند.
پس از آن، ابوذر غفارى،عمرو بن عبسه سلمى، زبیر بن عوام، سعد بن ابى وقاص
مصعب بن عمیر، ارقم بن ابى ارقم، طلحة بن عبیدالله، عبدالرحمان بن عوف،
عثمان بن عفان و خال بن سعید بن عاص مسلمان شدند. این عده «مسلمانان
نخستین» بودند که بعضى تا پایان کار ثابت ماندند ولى برخى پس از پیغمبر
دگرگونى یافتند، و دین را به دنیا فروختند، و کردند آنچه کردند.(اینکه در
بعضى از منابع آمده که ابوبکر نخستین یا دومین فردى بود که اسلام آورد یا
گروهى زا آورد و به دست پیغمبر مسلمان شدند مقرون به حقیقت نیست، بلکه او
مطابق نقل صحیح پس از حدود 50 نفر و شاید سال چهارم یا پنجم بعثت مسلمان
شد.)
پس از آینان گروهى دیگر اسلام آوردند که از مسلمانان ثابت قدم و مدافعان
صمیمى پیغمبر بودند. از قبیل جعفر بن ابیطالب و همسرش اسماء دختر عمیس،
عمار یاسر و پدرش «یاسر»و مادرش «سمیه»، عبدالله مسعود، خباب بن ارت،
عثمان بن مظعون، برادرانش قدامة بن مظعون و عبدالله بن مظعون، عبیدة بن
حارث، پسر عموى پیغمبر و عقبة بن غزوان و غیره.
این عده هم از مسلمانان نخستین هستند: ابوعبیده جراح، ابوسلمه عمه زاده و
شوهر ام سلمه،فاطمه دختر خطاب خواهر عمر و شوهرش سعید بن زید.
این عده سعى داشتند ایمان خود را از مشرکان پنهان دارند تا کار اسلام نضج
بگیرد، به همین جهت به طور پنهانى ناز مىگزاردند. روزى سعد بن وقاص با
سعید بن زید و عمار یاسر و عبدالله مسعود و و خباب بن ارت در یکى از
درههاى مکه نماز مىگزاردند. گروهى از مشرکان که از جمله ابوسفیان سرکرده
بنى امیه بود، آنها را دیدند و سرزنش کردند و دشنام دادند، گفتگوى آنها
بالا گرفت و کار به نزاع کشید. در آن میان سعد بن ابى وقاص استخوان فک شترى
را برداشت و به سر مردى ازمشرکان کوفت و سر او را شکست و به دنبال آن خون
جارى گردید، و این نخستین خونى بود که در اسلام ریخته شد.(سیره ابن هشام -
جلد 1 صفحه 170، و کامل ابن اثیر - جلد 2 صفحه 40) درباره
اینکه نخستین مسلمان کیست، در میان ما شیعیان شکى نیست که از جنس زنان قبل
از هر کس خدیجه و از مردان امیرمؤمنان على (علیه السلام) است، اکثریت قریب
به اتفاق مورخان و محدثان عامه نیز بر این عقیدهاند.
ابن هشام مورخ مشهور متوفى به سال 218 ه که قدیمترین مورخ اسلام و اهل
تسنن خوانده مىشود، در تاریخ خود «سیره پیغمبر(ص)» تحت عنوان «على بن
ابیطالب اولین جنس مذکرى است که اسلام آورد»
مىنویسد: «محمد بن اسحاق (سرآمد مورخین اسلام) نوشته است: نخستین
کسى که از جنس مردان به پیغمبر (صلى الله علیه و آله) ایمان آورد و با وى
نماز گزاد و او را در آنچه خدا بر وى نازل کدره بود تصدیق نمود، على بن
ابیطالب (رضوان الله و سلامه علیه) بود، و او در آن موقع ده ساله بود. از
جمله نعمتهائى که خدا به على بن ابیطالب ارزانى داشت این بود که وى قبل از
اسلام در دامان پیغمبر پرورش یافته بود»(سیره ابن هشام - جلد 1 ص 162)
ابن اثیر مورخ معروف عامه که تاریخ خود ;الکامل» را بر اساس روایات معتبر
و مشهور تالیف کرده است مىنویسد: «دانشمندان اهل تسنن پس از اتفاق نظر در
اینکه خدیجه همسر پیغمبر نخستین انسانى است که اسلام آورده، راجع به
نخستین فرد مسلمان (از جنس مردان) اختلاف نظر دارند»!
ابن اثیر سپس مىنویسد: «گروهى برآنند نخستین کسى که به خدا ایمان آورد
على بن ابیطالب است.» از على (علیه السلام) روایتشده که گفت: «من بنده خدا
و برادر پیغمبر او هستم. من صدیق اکبر (بزرگترین راستگو) مىباشم. هیچ کس
بعد از من این ادعا را نخواهد کرد مگر اینکه دروغگو و مفترى باشد. من
هفتسال پیش از همه مردم با پیغمبر نماز گزاردم».
عبدالله عباس مىگوید: نخستین کسى که نماز گزارد على (علیه السلام) بود.
جابر بن عبدالله انصارى مىگوید: پیغمبر روز دوشنبه مبعوث شد و على(علیه
السلام) روز سه شنبه نماز گزارد. زید بن ارقم مىگوید: نخستین کسى که اسلام
آورد على (علیه السلام) بود. عفیف کندى نقل مىکند که من مردى سوداگر
بودم. در ایام حج وارد مکه شدم و به خانه عباس بن عبدالمطلب درآمدم. در
همان وقتکه من نزد او بودم مردى بیرون آمد و در مقابل کعبه به نماز ایستاد.
سپس زنى آمد و با آن مرد به نمازایستاد، و از آن پس بچهاى خارج شد و با
وى نماز گزارد. من گفتم: عباس! این دین چیست؟
عباس گفت: این محمد بن عبدالله برادر زاده من است. او خود را رسول خدا
مىداند و عقیده دارد که گنجهاى پادشاهان ایران و روم به دست او خواهد
افتاد. این زن نیز همسر او خدیجه است که به وى ایمان آورده است. این پسر
بچه هم على بن ابیطالب است که به ایمان آورده است. به خدا قسم هیچ کس را
سراغ ندارم که در روى زمین غیر از این سه تن بر این دین باشند. عفیف
مىگوید: من گفتم:کاش من هم چهارمى آنها بودم.
محمد بن منذر و ربیعة بن ابى عبدالرحمن و ابوحازم مدنى و کلبى گفتهاند:
نخستین کسى که اسلام آورد على بود و در آن هنگام نه سال داشت. سپس ازمحمد
بن اسحاق (مورخ مشهور) نقل مىکند که هرگاه پیغمبر مىخواست نماز بگزارد به
اتفاق على مىرفت به یکى از درههاى مکه و در آن جا نماز مىگزارد و
برمىگشتند.(کامل اثیر - جلد 2 ص 37)
عمرو بن عبسه سلمى مىگوید: «در آغاز بعثت که داستان نبوت پیغمبر را شنیدم
به نزد وى رفتم و گفتم امر خود را براى من توصیف کن. پیغمبر امر رسالتخود
و آنچه را خداوند او را بدان مبعوث کرده بود براى من شرح داد. گفتم کسى هم
در این امر از تو پیروى کرده است؟ گفت ارى، زنى و کودکى و غلامى، و منظورش
خدیجه دختر خویلد و على بن ابیطالب و زید بن حارثه بود.(تاریخ یعقوبى -
جلد 2 ص)
على (علیه السلام) در خطبه «قاصعه» میزان ارتباط خود را با رسول خدا و
محبت پیغمبر را نسبت به خویش چنین بازگو مىکند: «اى مردم! شما از مقام و
منزلت من نسبت به پیغمبر به واسطه خویشى و نزدیکى و منزلتخاصى که با آن
حضرت داشتهام، آگاهى دارید. پیغمبر مرا درزمان کودکى در دامن خود پرورش
داد، و نوزادى بودم که به سینهاش مىچسبانید و در بسترش مىخوابانید، در
آغوش او جاى داشتم و بوى خوش عرق مبارکش را استشمام مىکردم. همچون سایه
پیوسته دنبال او بودم. هر روز ازخوى پسندیدهاش چیزى به من مىآموخت، و مرا
وامیداشت تا در کارهاازوى پیروى کنم. هر ساله در کوه حراء مدتى به
سرمىبرد. من او را در آن مدت مىدیدم و جز من کسى او را نمى دید. در آن
روزها غیر از پیغمبر و خدیجه کسى به اسلام نکرویده بدو، و من سومین آنها
بودم.من نور وحى و رسالت را مىدیدم و بوى نبوت را استشمام مىکردم.(نهج
البلاغه - طبع دکتر صبحى صالح - ص 300)
و نیزدر پایان سخن مىفرماید: «من بر فطرت یکتاپرستى متولد شدم و از
دیگران به ایمان و هجرت سبقت گرفتم»(نهج البلاغه - صبع دکتر صبحى صالح - ص
92 فانى ولادت على مفطرة و سبقت الى الایمان و الهجرة.)
و فرمود: «هیچ کس قبل از من به دعوت حق روز نیاورد.»(نهج البلاغه - طبع
دکتر صبحى صالح - صفحه 192: لن یسرع على احد ال دعوة حق. برایاطلاع بیشتر
نگاه کنید به کتاب گرانقدر الغدیر ج 3 ص 218 تا ص 247 که به تقصیل در اثبات
اینکه على علیه السلام نخستین مؤمن و اولین نماز گزار بوده داد سخن داده
واز مجموع منابع اهل تسنن آنچه در این زمینه بوده آورده و به رد لاطائلات
کسانى امثال ابن کثیر شامى و سایر مغرضین پرداخته است.)
پس از على (علیه السلام) یزد بن حارثه مسلمان شد. زید پسربچهاى نصرانى از
مردم اردن بود که توسط سوداگران عرب ربوده شد و در مکه به معرض فروش
درآمد. حکیم بن جزام برادر زاده خدیجه پس از ازدواج با پیغمبر زید را به آن
حضرت بخشید.
پیغمبر (صلى الله علیه و آله) هم زید را آزاد کرد و به فرزندى گرفت و چون آن حضرت مبعوث گردید، زید سومین کسى بود که مسلمان شد.
ابن اثیر مىنویسد: وقتى پیغمبر در جنب کعبه به نماز ایستاد على (علیه
السلام) و زید بن حارثه حضرت را زیر نظر داشتند، مبادا قریش به وى صدمهاى
وارد سازند.
پس از آن، ابوذر غفارى،عمرو بن عبسه سلمى، زبیر بن عوام، سعد بن ابى وقاص
مصعب بن عمیر، ارقم بن ابى ارقم، طلحة بن عبیدالله، عبدالرحمان بن عوف،
عثمان بن عفان و خال بن سعید بن عاص مسلمان شدند. این عده «مسلمانان
نخستین» بودند که بعضى تا پایان کار ثابت ماندند ولى برخى پس از پیغمبر
دگرگونى یافتند، و دین را به دنیا فروختند، و کردند آنچه کردند.(اینکه در
بعضى از منابع آمده که ابوبکر نخستین یا دومین فردى بود که اسلام آورد یا
گروهى زا آورد و به دست پیغمبر مسلمان شدند مقرون به حقیقت نیست، بلکه او
مطابق نقل صحیح پس از حدود 50 نفر و شاید سال چهارم یا پنجم بعثت مسلمان
شد.)
پس از آینان گروهى دیگر اسلام آوردند که از مسلمانان ثابت قدم و مدافعان
صمیمى پیغمبر بودند. از قبیل جعفر بن ابیطالب و همسرش اسماء دختر عمیس،
عمار یاسر و پدرش «یاسر»و مادرش «سمیه»، عبدالله مسعود، خباب بن ارت،
عثمان بن مظعون، برادرانش قدامة بن مظعون و عبدالله بن مظعون، عبیدة بن
حارث، پسر عموى پیغمبر و عقبة بن غزوان و غیره.
این عده هم از مسلمانان نخستین هستند: ابوعبیده جراح، ابوسلمه عمه زاده و
شوهر ام سلمه،فاطمه دختر خطاب خواهر عمر و شوهرش سعید بن زید.
این عده سعى داشتند ایمان خود را از مشرکان پنهان دارند تا کار اسلام نضج
بگیرد، به همین جهت به طور پنهانى ناز مىگزاردند. روزى سعد بن وقاص با
سعید بن زید و عمار یاسر و عبدالله مسعود و و خباب بن ارت در یکى از
درههاى مکه نماز مىگزاردند. گروهى از مشرکان که از جمله ابوسفیان سرکرده
بنى امیه بود، آنها را دیدند و سرزنش کردند و دشنام دادند، گفتگوى آنها
بالا گرفت و کار به نزاع کشید. در آن میان سعد بن ابى وقاص استخوان فک شترى
را برداشت و به سر مردى ازمشرکان کوفت و سر او را شکست و به دنبال آن خون
جارى گردید، و این نخستین خونى بود که در اسلام ریخته شد.(سیره ابن هشام -
جلد 1 صفحه 170، و کامل ابن اثیر - جلد 2 صفحه 40)