کارکنان حراست پالایشگاه پنجم پارس جنوبی

«اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل»

کارکنان حراست پالایشگاه پنجم پارس جنوبی

«اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل»

كد ساعت و تاريخ

کارکنان حراست پالایشگاه پنجم پارس جنوبی

اسلاید شو

تصمیم گیری سازنده با تفکر ارزشی

    تصمیم گیری از جمله مهارت های اساسی مدیریت است. هر چه با هنر و علم تصمیم گیری، بیشتر آشنا شده و از آن استفاده کنیم، قطعا کیفیت کار و امور بهتر شده و حرکت ما در مسیر موفقیت و پیشرفت آسان تر و مطمئن تر خواهد شد. شکی نیست که چنین دانشی کاربردهای فراوان دارد

    اگر فنون تصمیم را به خوبی یاد بگیریم و در کابرد آن مهارت کافی کسب کنیم آنگاه زمانی که خود را در آستانه انتخاب مهمی می بینیم به جای این که به ناچار و از روی ضعف، مسؤولیت مهم تصمیم گیری را به دیگری واگذاریم، خود کنترل آن را در دست گرفته و سعی می کنیم با تکیه بر منطق و دانش خود به آنچه که می خواهیم برسیم. "فکر کردن و سبک و سنگین کردن گزینه های مختلف" حرفهایی کلی و مبهم هستند که کمک چندانی به ما نمی کنند. از اینها گذشته کنار آمدن با تردید و نیاز شدید به خلاقیت و نوآوری از جمله ویژگی های زندگی در دنیای امروز است. بنابر این هر روش یا ابزاری که بتوانیم از طریق آن افق ذهنی خود را گسترش دهیم تا خود را برای مواجهه با چنین شرایط پیچیده ای آماده کنیم، ارزش فوق العاده زیادی دارد. به کمک چنین ابزارهای راه گشایی می توانیم دریابیم که چه چیزهایی واقعا برای ما مهم هستند و سپس با تکیه بر این ارزش ها و با آرامش خاطر، راه درست را انتخاب کنیم. یکی از نکات مثبت تکیه بر ارزش ها و محدود نشدن به گزینه های موجود این است که نگاه غلط و منفعلانه به تصمیم ها و انتخاب های خود را کنار گذاشته و از روزمرگی بیرون آمده و سعی کنیم با شکار فرصت ها و به شیوه ای سازنده، شرایط کاری خود را هر روز بهتر از دیروز کنیم.

  با این اوصاف باید پذیرفت که:  تفکر ارزشی نیاز به علم مدیریت دارد نیاز مبرم به حصول علوم جدید در دوره های جدید مدیریتی دارد. بحثی نیست که ما بخواهیم به طور مفصل در این جزوه به آن پرداخت کنیم اما ضرورت آن را در این مجال بیان کردیم. لذا از حراست کل نیز این انتظار را داریم که در کنار آموزش های حرفه ای حتما دوره های مدیریتی را نیز برای نیروهای حراستی در نظر بگیرند. تا قدرت خلاقیت و نو آوری این نیروها را بیشتر کنند.


برداشت غلط از مفاهیم "خودی ها و غیرخودی ها"

     پر واضح است که مـردم هـر سرزمینی، با هر گونه رنگ و نژاد و زبان و حتی مذهب و عـقـیـده، مجموعه ای را تشکیل می دهند که از آن به عنوان "ملت" یاد می شود.

      تمام شهروندان در هر کشوری، چه شهری و چه روستایی، چه برخوردار و چـه نـا بـرخوردار چه دارا و چه نادار، بی سواد و با سواد، در هر لباس و جـایـگاه سیاسی و اجتماعی که باشند دارای حقوق یکسان و مزایا و خـدمات عمومی برابرند. از این زاویه نمی توان مردم را تجزیه و تقسیم کرد.

اما در تمام حرکت های فرهنگی، دینی و سیاسی، این واقعیت دیده می شود کـه مـردم یـکـسـان نـمی اندیشند و ناهمسانی دیدها و گوناگونی بـرداشـت ها خود را نشان می دهد. از طرفی مسئولیت پذیری و علاقه به خدمت رسانی برای مردم و تلاش برای انجام امورات شهروندان در همه کارکنان یکسان نمی باشد.

لذا مـقـولـه خـودی و غـیـرخودی ریشه در چنین واقعیتی دارد و نیروهای حراستی باید در شناسایی نیروهای خودی و غیر خودی تشخیص درست و تیزبینانه ای داشته باشند این تشخیص از آن جهت برای حراست ها مهم است که وظیفه آن ها رشد و ارتقاء نیروهای سالم و ممانعت از رشد نیروهای غیر سالم یا غیر خودیست. لذا داشتن یک خرقه حزب الهی ظاهری به معنی خودی بودن نیست، و ما به اشخاصی که دغدغه مشکلات مردم و جامعه را دارند و در انجام صحیح و سریع و قانونی امورات آنان تلاش می کنند، خصوصا مبرا از هرگونه تبعیض گذاری و رابطه بازی بوده و تقوای الهی را سرلوحه کارهای خود قرار می دهند "خودی اطلاق می کنیم. 


جریان خودی و غیرخودی از منظر رهبر انقلاب:

      مقام رهبری از اولین کسانی است که بعد از انقلاب به اصل مساله تقسیم خودی و غـیـرخـودی پـرداخته، و دامنه آن را فراتر بیان فرموده است، ایشان مـحـور تـقـسـیـم بـنـدی را به جای افراد و شـهـرونـدان، روی جریان ها متمرکز کرده اند; یـعنی ممکن است کسی و یا کسانی از لحاظ ملیت خودی بـاشـنـد امـا از نـظـر اندیشه و رفتار سیاسی و اجتماعی و موضع گیری های فـردی و گـروهـی، غیرخودی. ایشان به مـعـیارهای شناخت و بازشناسی این دو جریان، چنین اشاره می کند: "خـودی کـیـست؟ خودی آن است که دلش برای اسلام می تپد، دلش برای انـقلاب می تپد، به امام ارادت دارد، برای مردم به صورت حقیقی ـ نـه ادعـایـی ـ احترام قائل است. غیرخودی کیست؟ ... کسی است که دسـتـورش را از بـیـگانه می گیرد، دلش برای بیگانه می تپد، دلش برای برگشتن آمریکا می تپد، ... اینها غریبه اند."[1]

     می دانیم که انقلاب اسلامی بر سه رکن استوار است و این سه رکن، پیروزی را برای انقلاب اسلامی رقـم زد: اسـلام، رهـبـری و وحدت مردمی. هر کس و هر جریانی که به تـوانـاسـازی این سه رکن بپردازد. و بینش و روش و موضع گیریهای او، بـر اساس این محورها شکل بگیرد، خودی است. آن که از بیگانه دسـتـور و خـط نشان می گیرد و آب در آسیاب دشمن می ریزد و صدای دشـمـنـان را بر ندای فطرت و فضای معنویت بر می گزیند، غیرخودی است.

رهـبری انقلاب، می فرمایند:

     "گروه های خودی، یـعـنـی کـسـانـی کـه اسلام را قبول دارند، حکومت اسلامی را قبول دارنـد، این مرد بزرگ را[امام خمینی] قبول دارند، راه و خط او را قـبول دارند... "

در ایـن فراز، مقام معظم رهبری به گونه ای شفاف، شاخصهای جریان غیرخودی را به شرح ذیل ترسیم کرده اند:

1. نفوذ و مهره سازی در کادرهای کلیدی نظام.

2. انکار شاخص های انقلاب و راه امام.

3. چشم به راه بیگانگان، بیگانه پرستی و بیگانه خواهی.

4. دل در گرو نظام پیشین داشتن.

     رهـبـر انـقلاب، افزون بر معرفی چهره های غیرخودی و بر شـمردن راه و رسم آنان در مسائل سیاسی و اجتماعی، به ویژگی ها و ضعف های برخی از خودی ها پرداخته و این نکته را به درستی روشن ساخته اند کـه در جـبهه خودی ها هم کسانی هستند که نمی شود به آنان اعتماد کـرد. چـه بـسـا خودی هایی که آب در آسیاب غیرخودی ها می ریزند و بـلـندگو و سخن گوی آنان، به شمار می روند. بنابراین، در مساله جـریان شناسی به همان نسبت که باید دو جریان خودی و غیرخودی را شناخت، در جبهه خودی نیز باید حساس و همه سونگر بود و با دقت و ژرف نـگری، تمام جریان ها را پی گیری کرد، تا خودی های ناب و ناب اندیش از غیر ناب بازشناخته شوند.

   بـنـابراین، در یک تقسیم بندی کلان، به دو جریان خودی و غیرخودی مـی رسـیـم کـه غـیرخودی ها، باز به نوبه خود، دارای مرتبه ها و گروه های گوناگونند: شماری در غفلت به سر می برند و قابل ترحم، شـمـاری فـریـب خـورده انـد و نیازمند آگاهی، شماری گرفتارند و مـحـتاج تالیف قلوب و بالاخره، شماری عقده ای و کینه ای هستند و فـرصـت طـلـب و از غـم بـی آلتی افسرده اند و اگر زمینه و فضای مـنـاسـبـی بـیـابند، به میدان می آیند و ضربه می زنند که باید همواره، مراقب آنان و ترفندها و شگردهایشان بود.


جریان خودی و غیرخودی در قرآن

    با نگرش کلی و کلان به آیات قرآن در می یابیم که این کتاب الهی، در نـخـسـتـیـن پـیام های الهام بخش و انسان ساز و هدایت گر خود، راه ها و جریان های اصلی و کلی حق و باطل و راه های اصلی و بدلی و انحرافی را به خوبی ترسیم کرده است.

در سـوره حمد پس از ترسیم (صراط مستقیم) و بیان ویژگی های آن، بـه دو مورد بی راهه که انسانها را از بزرگراه هدایت خداوندی دور می سازد، به عنوان: (راه غضب شدگان) و (راه گمراهان) یاد می کند و بـا این تقسیم بندی، مسیرحرکت بشریت را به سوی ارزش های متعالی، گـوشزد می نماید و از آسیب ها و آفت هایی که آدمی را به انحراف و سرمایه سوزی و خسران می کشاند نیز، سخن گفته است.

      در آغـاز سـوره بقره، با معرفی چهره های محبوب خداوند و بیان ویـژگی های مؤمنان راستین و رستگار، خط اصیل و ناب وحی را نشان داده و در مقابل، از چهره های منفور و رهزنانی که گاه در پوشش اصلاح و ایمان، مردم را می فریبند نام برده و دو جریان: (کفر) و به ویژه (نفاق) را به خوبی نمایانده است.[2]

     افـزون بر این نگاه کلی، قرآن به جریان های حق طلب و هدایت پذیر و نـیـز حـق ستیز و هدایت گریز، به ریز واقعیت های جاری در بستر تـاریـخ نـیـز اشـاره کـرده و از افراد و گروه هایی که همراه با جـریـان حـق حرکت نموده و پیام پیامبران الهی را گوش کرده و خـودی شده اند و یا در برابر آن موضع گرفته و بیگانه وار با آن بـرخـورد کـرده و به اصطلاح جریان غیرخودی ها را تشکیل داده اند، یـاد کرده است که در این جا به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:

1. در داسـتـان پـیامبری حضرت نوح و رنج ها و دشواری های درازمدت وجـان سـوز وی، نکته های روشنی در زمینه جریان خودی و غیرخودی، بـه چـشـم مـی خورد که برای هر زمان، به ویژه زمان ما درس آموز و عبرت انگیز است:

ضرب الله مثلا للذین کفروا امراه نوح و امراه لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتا همافلم بغیناعنها من الله شیئا و قلیل ادخلاالنار مع الداخلین.

خداوند برای کافران زن نوح و زن لوط  را مثال می زند. "این دو همسران دو بنده از بندگان صالح ما بودند سپس آنان به شوهران خود خیانت کردند و به آنان گفته شد به آتش درآیند با جهنمیان.

این دو زن، همسران حضرت لوط و نوح با توجه به این که در خانه های پاک و با همسران باقداست و عالی ترین مقام الهی به سر می بردند از مسیر دین و عقاید شوهران خود خارج شدند و نتیجتا آتش دوزخ را به خود خریدند.

 پـیـام آیه: ممکن است نزدیک ترین کسان در یک خانواده، بیگانه و غـیـرخـودی به شمار آیند. پیوندهای نسبی و خویشاوندی و به ظاهر وابـسـتـه بودن به جریان حق، دلیل بر خودی بودن نیست. آن که در درون خـانـه، اسـرار خـانـواده را فاش می کند با آن که در درون نـظـام، بـه دشـمـن چـراغ سبز نشان می دهد و در پشت جبهه، نیات دشمنان را عملی می کند  غیرخودی و بیگانه است.

در بـرابر، ممکن است کسی و یا کسانی با رهبر حق جویان هیچ گونه وابـسـتـگی جسمی و خویشاوندی نداشته باشند; اما خط و راه حق را پـذیـرفـته باشند، اینان آشنا و خودی به شمار می روند. قرآن در این باره به خوبی روشن گری کرده است:

2.  و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین

ترجمه: و خدا برای کسانی که ایمان آورده اند ،مثلی می زند . زن فرعون زمانی که عرض کرد: پروردگار من، برای من در نزد خودت در بهشت خانه ای بنا کن و مرا از فرعون و کارش نجات مرحمت فرما و مرا از مردم ستمگر نجات ده .

   در اینجا همسر فرعون می شود خودی و خـودی، در هـمه جا می تواند پایگاه و جایگاه داشته باشد. نباید هـمـواره خودی ها را در میان طبقه خاصی بجوییم. مـمـکـن است فردی در کاخ و در اوج قدرت و برخورداری زندگی کند، در مـحـیـطـی کـه پیرامونش عوامل بازدارنده از هدایت باشد قرار بـگـیـرد، اما دل و جان و فکر و زبانش در راستای جریان هدایت و بـالـنـدگـی باشد و نه تنها خود را نجات دهد، بلکه الگوی هدایت جـویـان و رسـتـگـاران نیز باشد. همسر فرعون، گرچه از نظر ظاهر درجـبهه غیرخودی و بیگانه با نبوت و رسالت موسی قرار داشت، اما قـرآن او را در ردیـف خودی ها نام برده و برای همگان، از راه و روش او، بـه عـنـوان سرمشق یاد کرده است. بنابراین، می توان در مـتـن جـریـان غـیرخودی و در کانون زندگی غیرخودی ها و غریبه ها نیز، سربازگیری کرد و به خودی های ناب دست یافت.

    ایـن یـارگیری محدود به مرز و حد خاصی نیست و چه بسا در فراسوی مـرزهـای کـشـور جـمهوری اسلامی، کسانی باشند که خود را در جبهه خودی ها می دانند و چشم انتظارند کسی دست آنان را بگیرد و از قـیـد و بند برهاند و به ندای وجدان و فطرت آنان پاسخ مثبت دهد و شـاید از این سخن معصوم هم، بتوان به چنین نکته ای دست یافت:

(من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم.)

آن کـه صـدای مـسـلمانی را بشنود که راه رهایی می طلبد و او را یاری ندهد، مسلمان نیست.

   از سوی دیگر، چه بسا در داخل جبهه خودی خیانت پیشگانی باشند که راز و رمـزهـا را بـه دشمن می گویند و با این که از خان گسترده کـشـور بـهره می برند، اما ناجوانمردانه از پشت خنجر می زنند و ارزش ها و آرمان های ملی و مذهبی مردم را هم به سخره می گیرند و به ارزش مداران، نیش و نیشخند می زنند.

3. جـریـان فرزند نوح مصداقی از این گونه نگرش و جریان غیرخودی اسـت کـه در قلمرو خودی ها به وجود آمده و قرآن، این غیرخودی را چنین می شناساند:

(انه لیس من اهلک انه عمل غیرصالح.)[3]

[ای نوح] او از کسان تو نیست او[ دارای] کرداری ناشایست است.

گر او بفکند فر و نام پدر              تو بیگانه خوانش مخوانش پسر

     بـنابراین، گاهی پیامبر زاده هم در جبهه غیرخودی قرار می گیرد، هـمـان گونه که گاه کافر زاده و طاغوت زاده در ردیف خودی ها جای می گیرد.

ایـن مـعـیارها و ترازهاست که جریان خودی و غیرخودی را روشن می سازد، نه پیوندهای نسبی و... .

4. قـرآن لـعن و نفرین به کسانی گفته است که از نزدیکان پیامبر اسـلام(ص) بـوده و خـود را جـزء قوم و قبیله آن حضرت به شمار می آورده اند:

تـبـت یـدا ابـی لهب و تب ما اغنی عنه ماله و ما کسب و امراته...

با نبی بود آشنا بیگانه چون شد بولهب       و از حبش بیگانه آمد آشنا چون شد بلال

    بـدیـن سـان در مـی یـابـیـم که چگونه قرآن مجید، جریان خودی و غـیـرخودی را به تصویر کشیده و به نیروهای خودی و حق طلب سفارش مـی کـنـد: هـمدیگر را در جریان حق یاری رسانند و با (تعاون) و (تـواصـی) بـه خـیـر و نـیکی، جبهه ای پولادین و نفوذ ناپذیر در بـرابـر جـبـهـه غـیرخودی تشکیل دهند، تا دشمنان نتوانند در صف استوار آنان رسوخ و نفوذ کنند: إن الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کأنهم بنیان مرصوص


خودی و غیر خودی در روایات

    از سخنان و سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به روشنی می توان بـه شـنـاخـت جریان های خودی و غیرخودی دست یافت و معیارها و ترازهای آن دو جریان را باز شناخت.

1.پـیـامبر بزرگوار اسلام در قالب یک مثال خودی ها و غیرخودی ها را در جامعه دینی و ارزشی ترسیم فرموده است:

"مثل آنان که حدود و ارزش های اسلامی و دینی را پاس می دارند، با آنـان که نسبت به ارزش ها اهل سازش و ساخت و سازند، مانند گروهی از مـردم اسـت که در یک کشتی سوار شده اند و آن کشتی سینه دریا را مـی شـکـافـد و بـه پیش می رود،ناگهان گروهی که در آخر کشتی نـشسته اند، به بهانه این که به آب دسترسی ندارند، با وسیله ای کـه در اخـتـیـار دارنـد بـه شـکستن و سوراخ کردن بدنه کشتی می پـردازند و دلیل می آورند که: این جایگاهی که نشسته ایم، از آن خـودمـان اسـت و آزادیم.اگر در چنین شرایطی، سایر مسافران سکوت کـنـنـد و آن ها را از ایـن فـکـر نابخردانه باز ندارند، تمام سـرنـشـیـنان کشتی همراه با کشتی در کام امواج دریا فرو خواهند رفت و همگی تباه خواهند شد."[4]

      بـی گـمـان آنـان که در نظام اسلامی و با قلم و سخن و جوسازی های فـریبنده، فضا را آلوده می سازند و همیشه در کار خراب کردن چهره هـای انـقـلاب و سـسـت کـردن پایه های نظام و استوانه های آنند، مـانـنـد تیشه به دستانند که کشتی دریاپیما را در پهنای اقیانوس بـی کـران مـی خـواهـنـد سوراخ کنند، تا کشتی و کشتی نشستگان و نـاخـدای آن را گـرفـتار امواج غول پیکر آن سازند. این تیشه به دسـت ها و در زمان ما این قلم به دست ها، همان غیرخودی ها یی هستند کـه در کـلام پـیامبر(ص) به آن اشاره شده است. وظیفه خودی ها، در چـنین حال و روزی، گرفتن تیشه از دست تیشه به دستان کینه توز و نابخردی است که به فکر براندازی و نابودی کشتی رهایی هستند.

2. امام علی(ع) در ترسیم این دو جریان می فرماید:

ان ولـی محمد(ص) من اطاع الله وان بعدت لمحته وان عدو محمد(ص)

دوسـتـان پیامبر(ص) فرمانبرداران خدایند، اگرچه با پیامبر خویش نـبـاشند. و دشمنان پیامبر(ص) گناهکارانند، اگرچه از نزدیکان آن حضرت باشند.

یا در روایات دیگر داریم که با یک حرکت زشت فرد خودی در جرگه غیر خودی ها قرار می گیرد.

مانند کسی که به هنگام خشم، مالک بر خویشتن نباشد.(لیس منا من لم یملک نفسه عنه الغضب)

یا می فرماید:  کسی که بـه هـنگام خلوت، قلب و جان خویش را در کنترل نداشته باشد از شیعیان ما نیست: لیس من شیعتنا من خلا، ثم لم یرع قلبه[5]

   حدیث دیگری داریم که می فرماید: آن کـه بـا زبان از ما طرفداری می کند، ولی سیره اش با رفتارما سازگار نیست، شیعه ما نخواهد بود. لـیـس مـن شـیـعـتـنـا من قال بلسانه و خالفنا فی اعمالنا وآثارنا.[6]

      پاس داشت از معیارهای اخلاقی و رفتاری که در فرامین امامان(ع) آمـده و خـواسـت آنـان از شـیعیان برای حرکت در جهت نشانه ها و تـابـلوهای ارزشی و اخلاقی، نشانه خودی بودن شخصی است که در این مـسـیـر قرار دارد و ره می پوید. و کسی که چنین نیست و در مسیر درسـتـی قدم بر نمی دارد و به معیارهای اخلاقی و رفتاری اسلامی گردن نمی نهد، در جبهه غیرخودی قرار دارد.

    امام صادق(ع) برای روشن کردن مرزهای خودی و غیرخودی و آگاهاندن پـیـروان خـود از جریان ها و افرادی که خود را شیعه می نامند و ادعـای پـیـروی از ائمـه(ع) دارنـد، پیروان خود را به سه گروه تقسیم می کنند:

الشیعه ثلاثه اصناف، صنف یتزینون بنا، وصنف یستاکلون بنا، وصنف منا والینا.[7]

    پـیـروان مـا سه گروهند: گروهی که خود را به ما بسته اند[ شیعه اسـمـی] و گـروهـی کـه با نام ما زندگی می کنند [شیعه شکمی و مادی] و سـومـیـن گـروه، کسانی هستند که از ماهستند و در مسیر ما حرکت می کنند.

    ایـن گـونه برخوردها و سخنان نشان می دهند، نه تنها در یک کشور اسـلامـی مـمـکـن است دو جریان خودی و غیرخودی وجود داشته باشد، بـلـکه در درون یک مذهب و مسلک نیز امکان دارد جریان های خودی و غیرخودی به وجود آید.

     اما آنچه برای حراست ها اهمیت بیشتری دارد این است که باید توان تمیز این دو جریان و افراد وابسته آن را در محیط کاری خود شناسایی کند و در انتخابات اصلح دقیقا معیارهای خودی را مد نظر قرار دهد و الا تساهل در این امر موجب می شود تا یکباره متوجه شویم که انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان که همانا غیر خودی ها هستند افتاده است.

 

 ضعف در روابط اجتماعی و فردگرایی لجام گسیخته

     کینه ورزی، نداشتن روحیه بخشش و گذشت و درونی شدن خشونت های نابجا، پرونده سازی های بی مورد، گیر دادن های بیخودی به این و آن، شک ها و تردیدهای افراطی همه و همه از اثرات عدم پختگی در احساسات و به عبارتی در عدم تبلور بلوغ احساسی، عدم اعتماد به نفس و عدم درک روح قوانین و همچنین در خودخواهی مطلق برخی از حراستی هاست که ریشه این رفتار معیوب فرهنگی ضعف روابط اجتماعی و عدم توجه به آزادی های فردی یکدیگر است.

   عوامل تشدید کننده آن نیز می تواند ترس از عواقب بحران ها و احساس عدم موفقیت در شغل و یاس و نا امیدی و در کنار آن افزایش دامنه بحرانهای سیاسی و اجتماعی  در جامعه باشد.

نتایج:

   یک نیروی حراستی فرد گرا، شخصیتی پیدا می کند که از مسئولیت اجتماعی خود نهایت بهره برداری فردی را به عمل می آورد و به گونه ای می شود که احساس مسئولیت اجتماعی وی، به نفع غلیان و جوشش حس خودخواهی ایشان عقب رانده می شود، امری که وجود هر نوع دورنما ی سازنده و مثبتی را کاملاً نا مفهوم و یا غیر ممکن می سازد.

   در برخی ادارات نیز کارکنان در محیط های کاری خود به لحاظ فردگرایی، احساس مسؤلیت چندانی ندارند در چنین شرایطی بروکراسی و کاغذ بازی به شیوه ای کارآمد در باج گیری و تطمیع حس برتری طلبی تبدیل می شود.


چه باید کرد؟

     خوب کارکردن و مفید بودن برای جامعه، به رشد شخصیت و افزایش اعتماد به نفس و آرامش وجدان کارمند کمک فراوانی می کند پس باید عمل به وظیفه و پیدا کردن تعلق اجتماعی به جای تعلقات فردی در اخلاق نیروهای حراستی جای گیرد تا بتواند به بلوغ اجتماعی برسد واضح است که بلوغ اجتماعی خود نیازمند تبلور بلوغ احساسی در کارمندان حراست است. به این معنا که نیروهای حراستی در اثر آموزش و توجیه به حدی از پختگی احساسی برسند که خوب و بد را برای خود و هم نوعانش تشخیص دهد و از احساس خود به صورت پیچیده تری برای حل مشکلات استفاده کند و توانایی کنترل نوسانات شدید آن را داشته باشد زیرا فقدان بلوغ احساسی، خود ریشه تمام تعصبات و منیت هاست.

      از طرفی، بلوغ احساسی به پیچیدگیِ رفتار نیروهای حراستی کمک می کند یعنی او را در انتخاب راه حل های عقلانی تر و درست تر برای هر یک از مشکلات یاری می رساند پس می توان گفت پیچیدگیِ رفتار به طور معمول باعث کاهش خشونت در زندگی می شود چرا که استفاده از تند خویی و خشونت، راحت ترین راه حلی است که حراستی ها یادگرفته اند.

   وجود هرگونه شکاف اجتماعی بین حراستی ها و کارمندان دیگر موجب آسیب وحدت و درک متقابل می شود. متأسفانه ژست گرایی یکی از شایع ترین مشکلات فرهنگی برخی از حراستی هاست که اشتراک مفاهیم را به عقب می راند و شفافیت «ما» را از بین می برد . ژستِ خاص پست حراستی را گرفتن و خود را بالاتر از دیگران دیدن در جلب توجه و کسب احترام اجتماعی تأثیر منفی داشته و همبستگی را از بین می برد. یک نیروی حراستی باید راه کارهای گرایش به تعلقات اجتماعی را فراگیرد و خود را از تعلقات فردی می رهاند چنین فردی همیشه منافع اجتماع و منافع شغلی و حرفه ای را بر منافع فردی خود ترجیح خواهد داد. حتی آفیت طلبی ها و ملاحظه کاری های بی مورد را که مانع کار حراست هاست، به راحتی کنار خواهد زد. 



تبعیض در روابط اجتماعی با پرسنل

     نیروهای حراستی در دوست یابی به ویژه در محیط کاری خود باید بیش از دیگران دقت نمایند. چرا که افت و خیز بیشتر با افراد خاص و محدود، موجب تحلیل در چرایی آن توسط دیگران خواهد شد. خاصه آنکه این افراد به زعم دیگران نا سالم باشند در این صورت وجهه حراست مخدوش خواهد شد. البته این بدان معنی نیست که حراستی ها باید از ارتباط گسترده با پرسنل استنکاف کنند بلکه منظور ما انیس شدن و صمیمیت با یک یا چند تن محدودیست که به چشم می خورد. و به زعم دیگر پرسنل حراست با آن افراد یک فراکسیون تشکیل می دهند.

در انتخاب دوست باید دقت شود و انگیزه ها مشخص گردد. دوست را باید طی شاخص های مشخص و به خاطر خدا انتخاب کرد. از قدیم گفته اند : هم نشینت از تو به باید تا تو را عقل و دین بیافزاید

 (الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ)[8]

 «دوستان، در آن روز، دشمنان یکدیگر خواهند شد، مگر پرهیزگاران .»

حدیثی را اهل تسنن مطرح می کنند که پیامبر(ص) فرمود:

    «سه چیزند که اگر در هر کس باشد به وسیله ی آن ها شیرینی ایمان را خواهد چشید، این که خداوند و پیامبر از همه چیز برای او محبوب تر باشند و کسی را که دوست می دارد، تنها به خاطر خداوند دوست بدارد. همچنان که از انداخته شدن به میان آتش هراسناک است، از افتادن در میان کفر هراسان باشد.»

یا این حدیث که می فرماید:

«هفت نفر را خداوند در روزی که هیچ سایه ای جز سایه ی او وجود ندارد مورد لطف و رحمت خویش قرار می دهد...» موردی از آن ها ...«دو نفری هستند که تنها در جهت رضایت خداوند با هم می نشینند و بر می خیزند...»

اگر نیروی حراستی چنین نیتی را در انتخاب دوست داشته باشد مطمئنا هیچ حرف و حدیثی پشت سرش گفته نمی شود. و هم دنیایش نیکو خواهد بود و هم عقبایش . این حدیث را بیشتر شنیده اید که رسول خدا می فرماید:

«در روز قیامت خداوند می فرماید: کجا هستند آن هایی که تنها به خاطر من یکدیگر را دوست می داشتند، تا آنان را مورد لطف و رحمت خویش قرار بدهم.»

   اما اگر دوستی ها صرفا بخاطر رابطه نسبی، نژادی و زبان و فرهنگ یا مصالح مشترک و دیگر عوامل ارتباط مادی و دنیوی ناپایدار که مدام در معرض فروپاشی قرار دارند، منعقد شود، زود از بین می رود. اما چه خوب است که نیروهای حراستی با تمامی افرادی که در محیط کاری خود با آنان ارتباط دارند گرم و صمیمی باشند و در وقت لازم بدون ملاحظه گرمیت و صمیمیت با تخلفاتشان نیز برخورد نمایند تا نیروهای متخلف بیشتر متوجه اشتباه خود شوند و در صدد جبران آن برآیند. در این صورت دوستی حراستی با دیگران یک دوستی مشروط خواهد بود الا کسانیکه نیکوکارترند و به وظایف خود و مسئولیت هایشان به درستی عمل می کنند.

 (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه)[9]

«رابطه ی مؤمنین با یکدیگر رابطه ی برادری است»

    منظور از اخوت، ارتباط پیدا کردن دل ها به وسیله ی رابطه ی عقیده است و استوارترین و ارزشمندترین رابطه ها رابطه ی عقیدتی است . اخوت هم ردیف ایمان و تفرقه همراه کفر است. مهم ترین توانایی در استواری وحدت قرار دارد. بدون محبت، وحدتی تحقق پیدا نخواهد کرد و حداقل محبت سالم، دور بودن دل از حقد و حسادت و کینه است و اوج آن در ایثار قرار دارد؛ زیرا خداوند متعال می فرماید:

وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَه وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [10]

«هرچند که خود سخت نیازمند باشند .اما احتیاج دیگران را بر نیاز خود ترجیح می دهند، کسانی که از بخل نفس خود، نگاهداری و مصون و محفوظ گردند، ایشان قطعاً رستگارند»

حراستی بودن ایجاب می نماید که فرد منافع دیگر پرسنل را بر منافع خود ترجیح بدهد؛ مثلا اگر مشکلی در پرداخت اضافه کاری وجود دارد قبل از حل مشکلات دیگران مشکل خود را صرفا حل نکند.

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ[11]

« مردان و زنان مؤمن، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند . همدیگر را به کار نیک می‌خوانند و از کار بد باز می‌دارند»

این گونه باید بود!

    اخوت و برادری مطلبی نغز و پر مغز است و معانی بسیار مهمی را در بر می گیرد. و به آسانی کسب نمی شود. گسترش روح برادری ایمانی و احساس روحیه ی اخوت کامل و تلاش برای جلوگیری از آلوده شدن صفای برادری یکی از روش های متداول حراستی ها می باشد. یکی از وظایف جنبی حراست ها اقدام به بالا بردن سطح برادری ایمانی در میان پرسنل از علم به عمل و از کلام و نظریه به حرکت و اجرا می باشد.  این مهم را فقط می شود با نصیحت و ارشاد که یکی از ارکان دین به شمار می آید انجام داد. و اما حراستی ها زمانی می توانند به این مهم دست یابند که در پیمودن راه حق و اجرای اوامر خداوند استقامت داشته و از منهیات او پرهیز نمایند و محاسبه و بازبینی مداوم و منظم نفس در مورد فرمانبرداری و نافرمانی خداوند را داشته باشند و مهمتر از همه ابتدا خود به نصیحت دیگران با روی گشاده و اظهار تشکر و امتنان گوش جان سپارند. به عبارتی انتقاد پذیر باشند و در برابر انتقاد، سرکشی و خشم و خشک طبعی نشان ندهند.


تساهل بیجا در برخورد با متخلفین

      عزم حراست ها همیشه و در همه موارد، برخورد بدون تعارف و تبعیض با متخلفان است که با همکاری متقابل و کمک تمام دستگاه‏های نظارتی و قضایی، باید این عزم خود راجدی تر نشان دهند. فرمان مقام معظم رهبری در مبارزه قاطعانه با مفاسد، باید محقّق شود و قوای سه گانه در اجرای این فرمان، پاسخ‏گو باشند. خط اول مبارزه با مفاسد اداری به عهده حراست هاست به عبارتی، حراست ها نوک تیز پیکان مبارزه با مفاسد هستند اما همان‏گونه که مقام معظم رهبری در جمع نمایندگان مجلس هفتم فرمودند: "با دستمال کثیف، نمی‏توان شیشه را تمیز کرد."

2. بر اساس سیره حضرت علی(ع)، در برخوردها همیشه باید قاطعیت، توأم با مدارا باشد. در مقابل خیانتکار شدید بود و خطاکار را با نرمی اصلاح کرد. در نظام جمهوری اسلامی ایران هم نمی‏شود به مجرد هر خطایی و اشتباهی، کارگزاران را بر کنار کرد. باید کارگزار خیانتکار را  برکنار کرد و به عده‏ای تذکر داد و(آنها را) اصلاح کرد.

3. باید عدل و انصاف را رعایت کرد و حتی در مورد کارگزاران، باید میزان خدمت و سابقه عملکرد آنان را با خطایی که مرتکب شده، در نظر گرفت.

4. رعایت مصلحت جامعه و استفاده از کارگزاران متخصص و متعهد، نیازمند حفظ روحیه کارگزاران و اطمینان آنان از آینده شغلی خود است (تأمین امنیت شغلی کارگزاران).

5. عفو و رأفت اسلامی، از موارد مسلّم احکام اسلامی است که هم در منابع اسلامی و هم در سیره معصومین(ع)، شاهد آن هستیم. و در اصل 110 قانون اساسی از وظایف و اختیارات رهبری شمرده شده است. «عفو» موجب می‏شود محکوم در جریان تحمّل مجازات، دگرگون شده و به سوی تهذیب اخلاق گرایش یابد و در صدد جبران اشتباهات خود بر آید. عفو و رأفت اسلامی، دریچه‏ای جهت بازسازی محکوم است. بنابراین، همان طور که رهبر جامعه اسلامی هر کجا مصلحت ببیند، می‏تواند محکومیت عادی را عفو کند؛ در مورد کارگزاران هم بنا بر اقتضای مصلحت جامعه اسلامی، عفو و رأفت اسلامی جاری می‏شود .

با وجود این همه رافت و بخشش سؤال ما این است آیا حراست می تواند خودسرانه تخلف آشکار و محرز یک پرسنل را نادیده بگیرد؟ پاسخ به این سؤال منفی است چرا که در این صورت برخورد حراست ها در محیطهای مختلف سلیقه ای خواهد بود و این آسیبی است بر پیکره تمامی حراست ها که در چگونگی رفتارشان نگرش واحد وجود ندارد. بنابر این حراست ها مؤظف به انتقال موارد تخلف به مراجع ذی صلاح هستند اما می توانند نظر خود را نیز برای اتخاذ تصمیم مناسب ارائه دهند. /





[1] هـدف از تقسیم بندی جریان ها به خودی و غیرخودی, مرزبندی است و ایـن مرزبندی به معنای محروم ساختن افراد غیرخودی از مشاغل و حقوق و خدمات نظام نیست, بلکه نهایت صحبت ما این است که غیر خودیها نباید محرم اسرار شوند.

[2] سوره بقره آیه 1 ـ 14.

[3] سوره (هود), آیه 46.

[4] (الـتـرغیب و الترهیب), مصطفی محمود عماره, ج; 3 ص 225 (میزان الحکمه), ری شهری, ج 9 ص 46

[5] (میزان الحکمه), ج5 ص 239

[6] (میزان الحکمه), ج 5 ص 239.

[7] همان

[8] سوره زخرف آیه 67

[9] سوره حجرات آیه 10

[10] سوره حشر آیه 9

[11] سوره توبه آیه 71

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی